تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1396 | 15:19 | نویسنده : وحید کیانی |

مژده‌ای به:

علاقه‌مندان به تکامل فردی؛

مشتاقان کمال واقعی؛

جویندگان سعادت ابدی؛

سالکان وادی سیر و سلوک؛

تشنگان معارف ناب اسلامی؛

خستگان صحراهای حیرت؛

پیکارکنندگان با نفس امّاره؛

لطمه‌خوردگان از وساوس شیطان؛

محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛

نرم‌افزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.

 

لینک دانلود از سایت:

https://goo.gl/kcyckh




امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 53
برچسب ها : منهاج فردوسیان حاج فردوسی رهبر معنوی سیروسلوک, سیر و سلوک, عرفان, نرم افزار, اپلیکیشن منهاج فردوسیان, اپلیکیشن حاج فردوسی, استاد اخلاق, استاد عرفان, درس اخلاق, معارف ناب, کمال واقعی, سعادت ابدی,

تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1396 | 12:27 | نویسنده : وحید کیانی |
تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 | 17:38 | نویسنده : وحید کیانی |

[۱۱۹] سند: قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ـ بَعدَ بَیان کیفیه مَوتِ المُؤمنِ وَ قَبرِهِ وَ حِسابِه فی القِیامَهِ: «فَعِنْدَ ذَلِک ابْیضَّ وَجْهُهُ وَ سُرَّ قَلْبُهُ وَ وُضِعَ التَّاجُ عَلَی رَأْسِهِ وَ عَلَی یدَیهِ الحُلِی وَ الحُلَلُ ثُمَّ یقُولُ: یا جَبْرَئِیلُ انْطَلِقْ بِعَبْدِی فَأَرِهِ کرَامَتِی. فَیخْرُجُ مِنْ عِنْدِ اللهِ قَدْ أَخَذَ کتَابَهُ بِیمِینِهِ فَیدْحُو بِهِ مَدَّ البَصَرِ فَیبْسُطُ صَحِیفَتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ المُؤْمِنَاتِ وَ هُوَ ینَادِی «هاؤُمُ اقْرَؤُا کتابِیهْ * إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیهْ * فَهُوَ فِی عِیشَهٍ راضِیهٍ» (۱)
فَإِذَا انْتَهَی إِلَی بَابِ الجَنَّهِ قِیلَ لَهُ‌‌‌ هَاتِ الجَوَازَ. قَالَ: هَذَا جَوَازِی مَکتُوبٌ فِیهِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا جَوَازٌ جَائِزٌ مِنَ اللهِ العَزِیزِ الحَکیمِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِنْ رَبِّ العَالَمِینَ. فَینَادِی مُنَادٍ یسْمَعُ أَهْلُ الجَمْعِ کلُّهُمْ أَلَا إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَدْ سَعِدَ سَعَادَهً لَا یشْقَی بَعْدَهَا أَبَداً.
قَالَ: فَیدْخُلُ فَإِذَا هُوَ بِشَجَرَهٍ ذَاتِ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْکوبٍ وَ ثِمَارٍ مُهْدَلَهٍ یخْرُجُ مِنْ سَاقِهَا عَینَانِ تَجْرِیانِ فَینْطَلِقُ إِلَی إِحْدَاهُمَا فَیغْتَسِلُ مِنْهَا فَیخْرُجُ عَلَیهِ نَضْرَهُ النَّعِیمِ ثُمَّ یشْرَبُ مِنَ الأُخْرَی فَلَا یکونُ فِی بَطْنِهِ مَغْصٌ وَ لَا مَرَضٌ وَ لَا دَاءٌ أَبَداً وَ ذَلِک قَوْلُهُ «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» (۲)
ثُمَّ تَسْتَقْبِلُهُ المَلَائِکهُ فَتَقُولُ: طِبْتَ فَادْخُلْهَا مَعَ الخَالِدِینَ. فَیدْخُلُ فَإِذَا هُوَ بِسِمَاطَینِ مِنْ شَجَرٍ أَغْصَانُهَا اللُّؤْلُؤُ وَ فُرُوعُهَا الحُلِی وَ الحُلَلُ، ثِمَارُهَا مِثْلُ ثَدْی الجَوَارِی الأَبْکارِ. فَتَسْتَقْبِلُهُ المَلَائِکهُ مَعَهُمُ النُّوقُ وَ البَرَاذِینُ وَ الحُلِی وَ الحُلَلُ، فَیقُولُونَ: یا وَلِی اللهِ ارْکبْ مَا شِئْتَ وَ البَسْ مَا شِئْتَ وَ سَلْ مَا شِئْتَ. قَالَ: فَیرْکبُ مَا اشْتَهَی وَ یلْبَسُ مَا اشْتَهَی وَ هُوَ نَاقَهٌ أَوْ بِرْذَوْنٌ مِنْ نُورٍ وَ ثِیابُهُ مِنْ نُورٍ وَ حُلِیهُ مِنْ نُورٍ، یسِیرُ فِی دَارِ النُّورِ، مَعَهُ مَلَائِکهٌ مِنْ نُورٍ، وَ غِلْمَانٌ مِنْ نُورٍ، وَ وَصَائِفُ مِنْ نُورٍ حَتَّی تَهَابُهُ المَلَائِکهُ مِمَّا یرَوْنَ مِنَ النُّورِ؛ فَیقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: تَنَحَّوْا فَقَدْ جَاءَ وَفْدُ الحَلِیمِ الغَفُورِ.
قَالَ: فَینْظُرُ إِلَی أَوَّلِ قَصْرٍ لَهُ مِنْ فِضَّهٍ مُشَرَّفاً بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَتُشْرِفُ عَلَیهِ أَزْوَاجُهُ فَیقُولُونَ: مَرْحَباً، مَرْحَباً، انْزِلْ بِنَا. فَیهُمُّ أَنْ ینْزِلَ بِقَصْرِهِ. فَیقُولُ المَلَائِکهُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. حَتَّی ینْتَهِی إِلَی قَصْرٍ مِنْ ذَهَبٍ مُکلَّلٍ بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَتُشْرِفُ عَلَیهِ أَزْوَاجُهُ فَیقُلْنَ: مَرْحَباً، مَرْحَباً، یا وَلِی اللهِ انْزِلْ بِنَا فَیهُمُّ أَنْ ینْزِلَ بِهِ فَتَقُولُ لَهُ المَلَائِکهُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. ثُمَّ ینْتَهِی إِلَی قَصْرٍ مُکلَّلٍ بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَیهُمُّ بِالنُّزُولِ بِقَصْرِهِ فَیقُولُ لَهُ المَلَائِکهُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. ثُمَّ یأْتِی قَصْراً مِنْ یاقُوتٍ أَحْمَرَ مُکلَّلًا بِالدُّرِّ وَ الیاقُوتِ فَیهُمُّ بِالنُّزُولِ بِقَصْرِهِ فَیقُولُ لَهُ المَلَائِکهُ: سِرْ یا وَلِی اللهِ فَإِنَّ هَذَا لَک وَ غَیرُهُ. فَیسِیرُ حَتَّی یأْتِی تَمَامَ الفِ قَصْرٍ کلُّ ذَلِک ینْفُذُ فِیهِ بَصَرُهُ وَ یسِیرُ فِی مِلْکهِ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفِ العَینِ. فَإِذَا انْتَهَی إِلَی أَقْصَاهَا قَصْراً نَکسَ رَأْسَهُ فَتَقُولُ المَلَائِکهُ: مَا لَک یا وَلِی اللهِ؟! فَیقُولُ: وَ اللهِ لَقَدْ کادَ بَصَرِی أَنْ یخْتَطِفَ. فَیقُولُونَ: یا وَلِی اللهِ أَبْشِرْ فَإِنَّ الجَنَّهَ لَیسَ فِیهَا عَمًی وَ لَا صَمَمٌ. فَیأْتِی قَصْراً یرَی بَاطِنُهُ مِنْ ظَاهِرِهِ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ بَاطِنِهِ، لَبِنَهٌ مِنْ فِضَّهٍ وَ لَبِنَهٌ ذَهَبٌ وَ لَبِنَهٌ یاقُوتٌ وَ لَبِنَهٌ دُرٌّ، مِلَاطُهُ المِسْک، قَدْ شُرِّفَ بِشُرَفٍ مِنْ نُورٍ یتَلَأْلَأُ وَ یرَی الرَّجُلُ وَجْهَهُ فِی الحَائِطِ» (۳)
ترجمه: رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): در حدیثی طولانی بعد از ذکر چگونگی مردن و قبر و حساب مؤمن در قیامت،‌ می‌فرمایند: «[از حساب که سربلند بیرون آمد،] صورتش سفید [و نورانی] می‌شود و دلش شاد می‌گردد و تاج [با شکوهی] بر سرش نهاده می‌شود و بر دستانش، زیورآلات [گذاشته] و لباس‌ها [پوشانده می‌شود]. پس [خدای متعال] می‌فرماید: ای جبرئیل، بنده‌ام را ببر و کرامتم را نشانش بده. پس [مؤمن] از نزد خدا[ی متعال] خارج می‌شود در حالی که نامه[ی عملش] را به دست راست می‌گیرد. آنگـاه به قدری که چشـم، کار می‌کند، برایش گشایش داده می‌شود. [مؤمن که بسیار مسرور شده] نامه‌اش را برای مؤمنین و مؤمنات می‌گشاید و [با شادی تمام،] فریاد می‌زند: «بیایید و کتاب [اعمالـ]ـم را بخوانید. من یقین داشتم که به حساب خود می‏رسم. پس [خوشا به حالش که] او در یک زندگی [بسیار بسیار] خوش است‏»
چون به درِ بهشت رسد، به او گفته می‌شود: جواز ورودت را نشـان بده. او می‌گوید: این، جواز من است. و در آن نوشته شده است: «به نام خدای مهرگسترِ مهربان، این، پروانه‌ای تأیید شده از سوی خداوند توانا و داناست، برای فلان پسر فلان از جانب پروردگار جهانیان».
پس آوازدهنده‌ای، چنان که همه‌ی جمعیت بشنوند، آواز می‌دهد: بدانید فلانی پسر فلانی به چنان سعادتی دست یافته که از این پس، هرگز بدبخت نمی‌شود. [او امتیاز لازم برای ورود و جاوید ماندن در بهشت برین را کسب کرده است]
پس وارد می‌شود و ناگهان به درختی با سایه‌ای گسترده و آبی ریزان و میوه‌های آویزان به نام رضوان بر می‌خورد که از تنه‌ی آن، دو چشمه جاری است.
به سوی یکی از آن دو چشمه می‌رود و خود را در آن، می‌شوید و چون بیرون می‌آید، سرشار از طراوت است. سپس از چشمه‌ی دیگر می‌نوشد و از آن پس، هرگز قولنج و مرض و دردی در شکم او پدید نمی‌آید. این، [تفسیر] همان سخن خدای بلند مرتبه است که [می‌فرماید]: «و پروردگارشان به آنان نوشیدنی‌ای پاک کننده نوشانید»
سپس فرشتگان به استقبالش می‌آیند و می‌گویند: خوش آمدی، داخل [بهشت] شو همراه [سایر] داخل شوندگان. در این حال او در میان دو ردیف از درختانی که شاخه‌هایشان لؤلؤ و سرشاخه‌هایشان زیورآلات و لباس‌ها[ی بهشتی] و میوه‌هایشان مثل پستان دختران باکره است، داخل می‌گردد. پس فرشتگانی که همراهشان شتران و اسبان و زیورآلات و لباس‌ها[ی بهشتی] است به استقبالش می‌آیند و می‌گویند: ‌ای دوست خدا، ‌سوار هر کدام که دوست داری شو و هر چه می‌خواهی بپوش و هر چه می‌خواهی بخواه [که فراهم است]. پس آنچه را دوست دارد سوار می‌شود و آنچه را دوست دارد می‌پوشد. آنچه سوار شده،‌ شتر یا اسبی از نور است و لباسش [که انتخاب کرده و پوشیده نیز] از نور است و [همچنین] زیورآلاتش از نور است. در خانه‌ای از نور، همراهش فرشتگانی از نور و خدمتکارانی از نور و نوکرانی از نور؛ به قدری که [سایر] ملائکه از دیدن اینهمه نور به هیبت می‌افتند. پس بعضی از ایشان به بعضی دیگر می‌گویند:‌ کنار روید که کاروان [مؤمنِ] بردبارِ بخشیده شده می‌آید. پس به اولین قصری که برای اوست و از نقره [می‌باشد] و آراسته به درّ و یاقوت است، نگاه می‌کند.‌ [در این حال] زنانش [که در آن قصر ساکنند] بر او مُشرف می‌شوند و می‌گویند: مرحبا، مرحبا [بر تو] در نزد ما فرود آی. [مؤمن] می‌خواهد که در آن قصر فرود آید [ولی] فرشتگان [همراهش] به او می‌گویند: حرکت کن که این [قصر] و غیر آن برای توست.
[پس مؤمن حرکت می‌کند] تا می‌رسد به قصری از طلا که درّ و یاقوت بر تاج آن است. [در این حال] زنانش [که در آن قصر ساکنند] بر او مُشرف می‌شوند و می‌گویند: مرحبا، مرحبا [بر تو] در نزد ما فرود آی. [مؤمن] می‌خواهد که در آن قصر فرود آید [ولی باز،] فرشتگان [همراهش] به او می‌گویند: حرکت کن که این [قصر] و غیر آن برای توست.
[پس مؤمن حرکت می‌کند] تا می‌رسد به قصری از درّ و یاقوت. [در این حال] زنانش [که در آن قصر ساکنند] بر او مُشرف می‌شوند و می‌گویند: مرحبا، مرحبا [بر تو] در نزد ما فرود آی. [مؤمن] می‌خواهد که در آن قصر فرود آید [ولی باز،] فرشتگان [همراهش] به او می‌گویند: حرکت کن که این [قصر] و غیر آن برای توست.
[پس مؤمن حرکت می‌کند و] می‌رود تا تمام هزار قصری که هر یک،‌ به وسعت چشم‌انداز است را می‌گردد و در کشورش سریع‌تر از حرکت مردمک در حدقه، گردش می‌کند. وقتی به آخرین قصرش می‌رسد، سرش را پایین می‌اندازد. فرشتگان می‌پرسند: ای دوست خدا [تو را] چه شده است؟! می‌گوید: به خدا قسم نزدیک است که چشمم [از دیدن اینهمه نعمت] نابینا شود. [فرشتگـان] می‌گویند: ای دوست خدا بشارت باد بر تو [و هیچ نگران نباش] که در بهشت،‌ کوری و کری نیست. [پس به راهش ادامه می‌دهد و] به قصری می‌رسد که داخلش از بیرون و بیرونش از داخل [آن] دیده می‌شود. خشتی از نقره و خشتی از طلا و خشتی از یاقوت و خشتی از درّ و ملاطش از مشک است. به نور [خاصی] مشرّف شده است که می‌درخشد. [آنقدر صاف و صیقلی است که] مرد [بهشتی] چهره‌اش را در دیوار [آن] می‌بیند»

********************

۱. سوره‌ی حاقه، آیات ۱۹ تا ۲۱.
۲. سوره‌ی انسان، آیه‌ی ۲۱.
۳. اختصاص، شیخ مفید، صفحه‌ی ۳۵۰؛ بحار الانوار، جلد ۸، صفحه‌ی ۲۰۸؛ تفسیر طبری، جلد ۵، صفحه‌ی ۱۸۳؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد ۳، صفحه‌ی ۴۵۷.



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 48
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

تاريخ : 24 مهر 1396 | 17:12 | نویسنده : وحید کیانی |

مقدمه:
قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، برگرفته از تصریحات آیات قرآن کریم و روایات معتبر شیعه از اهل بیت طاهرین (علیهم‌السلام) است. این روایات، از منابع معتبر حدیث شیعه، برگرفته شده است. یکی از این منابع، عبارت است از:

خصال

این کتاب، نوشته‌ی شیخ صدوق، ابو جعفر، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی (۳۰۵ ـ ۳۸۱ هجری)، از فقها و محدثین بزرگ شیعه در قرن چهارم هجری است.
شیخ صدوق در این کتاب روایات فراوانی در باره‌ی مسائل اخلاقی و عقیدتی و دیگر موضوعات مورد نیاز جامعه‌ی بشری جمع‌آوری کرده است. این کتاب در نوع و سبک خود بی‌نظیر است و اولین کتابی است که به این سبک به نگارش در آمده است. مؤلف به شکلی زیبا و با توجه به اعداد یک تا هزار، روایات را دسته‏بندی نموده است.
کتاب خصال با وجود حجم کم، دائره المعارف بزرگی از معارف اسلامی و احکام حلال و حرام است و هیچ فقیه دانشمند و یا ادیب نام‏آوری از آن بی‏نیاز نیست. همچنین این کتاب، به مباحث تاریخی، تفسیر قرآن، نکات فلسفی و مسائل سیاسی نیز اشاره دارد.
کتاب حاضر شامل ۱۲۵۵ حدیث می‌باشد و در ۲۶ باب مجزا تنظیم گردیده است. عنوان‌بندی باب‏ها بر اساس ارقام است بدین شکل که روایات شامل یک خصلت در یک باب آمده و شامل دو خصلت در بابی و شامل سه خصلت در بابی دیگر و …
کتاب خصال با مطالب مفید و مباحث گرانقدر خود از مجموعه‏‌های نفیس روایات استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) به شمار می‏آید. این کتاب نیز مانند دیگر کتاب‌های شیخ صدوق مورد توجه خاص علما و فقهای شیعه قرار گرفته و روایات آن در بسیاری از مجموعه‏‌های روایی شیعه مانند کتب اربعه و بحار الانوار آمده و نقل آنها زینت‌بخش کتب روایی علمای متأخر از شیخ صدوق شده است.
روایات این کتاب از نظر موضوع، بسیار گسترده است و در باره‌ی هر یک از موضوعات اخلاقی و عقیدتی، روایاتی نقل شده که به شکلی با اعداد در ارتباطند.



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 96
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

تاريخ : 24 مهر 1396 | 17:11 | نویسنده : وحید کیانی |

باسمه تعالی

با سلام و دعای خیر
در سایت متقین منسوب به فرزند حاج سید محمد حسین حسینی تهرانی (صاحب تألیفات عدیده از جمله معاد شناسی و …) تحلیلی از سید هاشم حداد نسبت به ملاقات حضرت خضر و حضرت موسی (ع) ارائه شده است که برخی دانشجویان از جنابعالی خواهش دارند با توجه به عظمت حضرت موسی آن پیامبر اولوالعزم الهی تحلیل خود را در خصوص تحلیل آقای حداد ارائه دهید. ضمن آنکه این مطلب با آب و تاب فراوانی در آن سایت نقل شده و ما جهت استحضار عین آن را تقدیم می‌داریم:
سید محمد محسن حسینی: روزی در محضر عارف کامل حضرت حاج سید هاشم حدّاد ـ رضوان الله علیه ـ بودم، سخن از ماجرای حضرت موسی و خضر علیهما السّلام به میان آمد و اینکه از آیه استفاده می‌شود: مقام و مرتبۀ حضرت خضر بالاتر از حضرت موسی بوده است، زیرا تقاضای تعلیم و رشد نموده است. مرحوم حدّاد ـ رضوان الله علیه ـ فرمودند:
خیر، مطلب این‌چنین نیست. حضرت موسی پیامبر اولواالعزم بود و صاحب کتاب و شریعت بود، و حضرت خضر در آن زمان در تحت شریعت و دین و آیین حضرت بوده است، حال چگونه می‌توان تصوّر نمود که مرتبه و منزلت حضرت خضر بالاتر از حضرت موسی بوده است؟ بلکه مطلب غیر از این است. حضرت موسی علیه السّلام از آنجا که صاحب شریعت و کتاب و قانون و تکلیف بود، حقیقت وجود و نفس و قلب او با واقعیت این مرتبه از اراده و مشیت الهی که نزول کتاب و شریعت و قانون است، متّحد گشته بود و امری جز این در نفس و قلب و ضمیر او اصلاً وجود و حضور نداشت. او اراده و مشیت پروردگار را صرفاً در تجلّی و ظهور او در عالم کثرت بر اساس رعایت تکالیف ظاهریه و احکام عامّه تماشا می‌کرد، و بر همین اساس هم در میان مردم به رتق و فتق امور می‌گذراند.
حضرت موسی علیه السّلام مقام مشیت و ارادۀ حقّ را یک‌سو می‌نگریست و ادراک او بر این بود که جریان نظام اجتماعی و تربیت و تدبیر فقط بر اساس معادلات ظاهری و متعارف که منطبق با شریعت اوست باید انتظام یابد، و هر پدیده و رخدادی خارج از این چهارچوب خلاف اراده و رضا و مشیت پروردگار است و باید از آن جلوگیری نمود، گرچه فاعل آن فرد صالح و مطیع اوامر پروردگار و حتّی از انبیا و اولیا باشد. و اگر حضرت موسی علیه السّلام در زمان امام صادق علیه السّلام بود و صحنۀ اطاعت امر آن حضرت توسّط هارون مکّی را مشاهده می‌کرد، قطعاً همان اعتراض و ایراد را به آن حضرت وارد می‌ساخت … مرحوم حدّاد ـ قدّس الله سرّه ـ می‌فرمودند: با روشن شدن این حقیقت و مسائلی که اتّفاق افتاد، حضرت موسی علیه السّلام دریافت مسألۀ تجلّی ذات خداوند بر نفوس بشری فقط و فقط در محدودۀ نفس و ضمیر و قلب او نیست، بلکه مطلب بسیار بالاتر از این حرف‌هاست، و جلوۀ حقّ در مظاهر مختلف نه در حدّ فهم و ادراک و احساس ما است، و چه بسا اسرار و رموزی است که ابداً فکر و قلب ما بدان راه ندارد و به کُنه آن نخواهد رسید. و البته این مسأله برای رشد و باز شدن افق جدید معرفتی و کشفی حضرت موسی علیه السّلام بوده است که بدین‌ وسیله حاصل شد و مقصود حضرت موسی علیه السّلام برآورده گردید.
این بود فرمایشات حضرت حدّاد ـ رضوان الله علیه ـ در قضیه موسی و خضر علیهما السّلام. (به نقل از کتاب اسرار ملکوت)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
اولاً: توجه داشته باشید که اثبات و انکار این قضیه، هیچ نقش مثبت تربیتی ندارد. لذا صرف وقت در آن، به نحوی تباه کردن عمر شریف است. پس بهتر است به جای بحث کردن بر روی اینگونه مسائل بی‌ثمر، جوانی و نشاط خود را مصروف در اصلاح دیدگاه‌ها و اعمال بر طبق واضحات و مسلّمات کتاب و سنت و عترت نمایید.
ثانیاً: آیات و روایات معتبر، از این که این اتفاق، قبل از بعثت حضرت کلیم الله (علیه‌السلام) به رسالت، بوده یا بعد از رسالت، ساکت است.
ثالثاً: با توجه به این که حضرت موسای کلیم (علیه‌السلام)، پیامبر اولوالعزم و صاحب شریعت است، اگر این اتفاقات را بعد از رسالت آن حضرت بدانیم، حضرت خضر (سلام الله علیه) که از امت ایشان محسوب می‌شده، کافر خواهد بود.
به عبارت دیگر، وقتی فردی از امت، به پیامبرش ـ که واسطه‌ی تشریعی بین او و خدای تعالی‌ست ـ بگوید: «هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ» (سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۷۸) ترجمه: این،‌ جدایی‌ای بین من و توست، کافر می‌شود. در حالی که گزارشی از کافر شدنِ جناب خضر (سلام الله علیه) در دست نیست و بلکه بر عکس، آن جناب، از ذخیره‌های الهی برای یاری استاد حاضر (ارواحنافداه) در عصر ظهور خواهد بود.
با این حساب، این سخن مرحوم حداد که می‌گوید: «حضرت خضر در آن زمان در تحت شریعت و دین و آیین حضرت بوده است» نادرست خواهد بود.
و همچنین این که می‌گوید: «حضرت موسی علیه السّلام از آنجا که صاحب شریعت و کتاب و قانون و تکلیف بود …» نیز مخدوش است، زیرا گفتیم که از ظواهر امر، چنان بر می‌آید که این جریان، قبل از بعثت آن حضرت به رسالت است.
اما این تحلیل که: «حضرت موسی علیه السّلام مقام مشیت و ارادۀ حقّ را یک‌سو می‌نگریست و ادراک او بر این بود که جریان نظام اجتماعی و تربیت و تدبیر، فقط بر اساس معادلات ظاهری و متعارف باید انتظام یابد، و هر پدیده و رخدادی خارج از این چهارچوب خلاف اراده و رضا و مشیت پروردگار است و باید از آن جلوگیری نمود، گرچه فاعل آن فرد صالح و مطیع اوامر پروردگار و حتّی از انبیا و اولیا باشد … و البته این مسأله برای رشد و باز شدن افق جدید معرفتی و کشفی حضرت موسی علیه السّلام بوده است که بدین‌ وسیله حاصل شد و مقصود حضرت موسی علیه السّلام برآورده گردید»، خالی از وجه نیست. به عبارت ساده،‌ شاید بتوان برخورد آن حضرت با جناب خضر (سلام الله علیه) را مرحله‌ای از تربیت و آماده شدن برای عهده‌داری رسالت عظیم دانست.

موفق باشید
حاج فردوسی



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 45
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

تاريخ : 24 مهر 1396 | 17:10 | نویسنده : وحید کیانی |

باسمه تعالی

با سلام و دعای خیر
حاج فردوسی این سؤالات مربوط به ده‌ها نفر از دوستان دانشجوی ماست که به بنده می‌دهند و من از میان آنها مواردی را که تخصصی است، برای جنابعالی ارسال می‌نمایم، تمنا دارم مثل همیشه، بزرگواری فرموده به پاسخ، خوشوقتمان فرمایید. چون می‌دانم مشاغلتان زیاد است، می‌روم سر اصل مطلب و سؤالات را مختصر عرض می‌کنم. با سپاس.
۱ ـ در زیارت قبور غیر ائمه مثل امام‌زاده‌ها و مؤمنین و پدر و مادر و یا جدّ و جدّه، عمل و ذکر راجح چیست؟
۲ ـ آیا این اذکاری که ما برای اموات می‌خوانیم از سور قرآنی تا صلوات و دعای خیر، تأثیر در برزخ و آخرت او دارد؟
۳ ـ آیا این تأثیر، بستگی به پاکی ذاکر دارد؟ مثلاً اگر مسلمانی که عادت به غیبت دارد، یا عادت به نگاه نامحرم دارد هم ذکری بگوید آن ذکر اثر دارد؟
۴ ـ آیا حضور قلب ذاکر هم در تأثیر ذکر بر اموات مؤثر است؟ مثلاً ممکن است به خاطر عدم حضور قلب، ثواب آن ذکر به روح اموات نرسد؟
۵ ـ با توجه به اینکه امام در مقامی است که ما فوق آن در میان مخلوقات الهی متصور نمی‌باشد و فصائل و درجاتی دارد که به تصریح خود آن ذوات مقدسه، نیل به معرفتشان هم محال است، و از سویی خود قرآن ناطق است و حقیقت نماز و روزه است و حقیقت ذکر است و …کما هو المشهود فی تراث الشیعه و منابع الحدیثی المعتمد، اینکه یک مسلمان و شیعه قرآنی و یا ذکری و صلواتی برای شادی روح امام می‌خواند چه تأثیری بر آن ارواح طیبه دارد؟
با سپاس مجدد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب ۱: یکی از بهترین و معتبرترین کارهایی که می‌شود در هنگام زیارت قبور غیر ائمه انجام داد، خواندن هفت مرتبه سوره‌ی قدر است، به دلیل این روایات:
● سند ۱: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ کنْتُ أَنَا وَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ‌هاشِمٍ فِی بَعْضِ الْمَقَابِرِ إِذْ جَاءَ إِلَى قَبْرٍ فَجَلَسَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَهِ ثُمَّ وَضَعَ یدَهُ عَلَى الْقَبْرِ فَقَرَأَ سَبْعَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ ثُمَّ قَالَ: حَدَّثَنِی صَاحِبُ هَذَا الْقَبْرِ وَ هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ أَنَّهُ مَنْ زَارَ قَبْرَ مُؤْمِنٍ فَقَرَأَ عِنْدَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ غَفَرَ الله لَهُ وَ لِصَاحِبِ الْقَبْرِ. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی ۱۹۹، باب ثواب زیاره قبر المؤمن»
ترجمه: احمد بن محمد می‌گوید با ابراهیم بن هاشم در بعضی قبرستان‌ها بودیم که به نزد قبری آمد و رو به قبله نشست و دستش را بر قبر نهاد و هفت مرتبه سوره‌ی قدر خواند. سپس گفت: صاحب این قبر که محمد بن اسماعیل بن بزیع است، برایم حدیث کرد که هر کس قبر مؤمنی را زیارت کند و در نزد قبرش هفت مرتبه سوره‌ی قدر بخواند، خدای تعالی او و صاحب قبر را می‌آمرزد.
● سند ۲: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ کنْتُ بِفَیدَ فَمَشَیتُ مَعَ عَلِی بْنِ بِلَالٍ إِلَى قَبْرِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ فَقَالَ لِی عَلِی بْنُ بِلَالٍ قَالَ لِی صَاحِبُ هَذَا الْقَبْرِ عَنِ الرِّضَا (علیه‌السلام) قَالَ: «مَنْ أَتَى قَبْرَ أَخِیهِ ثُمَّ وَضَعَ یدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَهِ الْقَدْرِ سَبْعَ مَرَّاتٍ أَمِنَ یوْمَ الْفَزَعِ الْأَکبَرِ» أَوْ «یوْمَ الْفَزَعِ‏». (کافی شریف، محدث کلینی، جلد ۳، صفحه‌ی ۲۲۹، باب زیاره القبور)
ترجمه: محمد بن احمد می‌گوید در قبرستان بودم پس با علی بن بلال به سوی قبر محمد بن اسماعیل بن بزیع رفتم. پس علی بن بلال به من گفت: صاحب این قبر از امام رضا (علیه‌السلام) برایم روایت کرد که فرمودند: هر کس به نزد قبر برادر [دینی]اش برود و دست بر قبرش بگذارد و هفت مرتبه سوره‌ی قدر بخواند، در روز قیامت، ایمن خواهد بود.
● سند ۳: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى قَالَ: کُنْتُ بِفَیْدَ، فَقَالَ لِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ بِلَالٍ، مَرَّ بِنَا إِلَى قَبْرِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ لِنَزُورَهُ، فَلَمَّا أَتَیْنَاهُ جَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَهِ وَ الْقَبْرُ أَمَامَهُ، ثُمَّ قَالَ أَخْبَرَنِی صَاحِبُ هَذَا الْقَبْرِ، یَعْنِی مُحَمَّدَ بْنَ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) یَقُولُ: «مَنْ زَارَ قَبْرَ أَخِیهِ‏ الْمُؤْمِنِ‏ فَجَلَسَ‏ عِنْدَ قَبْرِهِ‏ وَ اسْتَقْبَلَ‏ الْقِبْلَهَ وَ وَضَعَ‏ یَدَهُ‏ عَلَى الْقَبْرِ وَ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ سَبْعَ مَرَّاتٍ أَمِنَ مِنَ‏ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ». (إختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، کشی، صفحه‌ی ۵۶۴)
ترجمه: محمد بن احمد می‌گوید در قبرستان بودم که محمد بن علی از من خواست به زیارت قبر محمد بن اسماعیل بن بزیع برویم. چون به نزد قبرش رسیدیم، در جانب سر قبر و رو به قبله در حالی نشست که قبر، در مقابلش بود. سپس گفت: صاحب این قبر یعنی محمد بن اسماعیل بن بزیع خبر داد به من که از ابوجعفر (علیه‌السلام) شنیده است که فرمودند: هر کس قبر برادر مؤمنش را زیارت کند و در نزد قبر بنشیند و رو به قبله، دستش را بر قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره‌ی قدر بخواند، از فزع اکبر [هول و هراس عظیم روز قیامت]، امان خواهد یافت.
● سند ۴: قَالَ الرِّضَا (علیه‌السلام): «مَا مِنْ عَبْدٍ زَارَ قَبْرَ مُؤْمِنٍ فَقَرَأَ عِنْدَهُ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَهِ الْقَدْرِ سَبْعَ مَرَّاتٍ إِلَّا غَفَرَ الله لَهُ وَ لِصَاحِبِ الْقَبْرِ» (من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد ۱، صفحه‌ی ۱۸۱، باب التعزیه و الجزع عند المصیبه و زیاره القبور و النوح و المأتم)
ترجمه: امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: هیچ بنده‌ای نیست که قبر مؤمنی را زیارت کند و در نزد قبرش هفت مرتبه سوره‌ی قدر بخواند، مگر این که خدای تعالی او و صاحب قبر را می‌آمرزد.
جواب ۲: برای رسیدن به پاسخ این سؤال، توجه شما را به قواعد ۲۸۹۶ تا ۲۹۰۲ از مجموعه‌ی قواعد نظری منهاج فردوسیان، جلب می‌کنم و توصیه‌ی اکید دارم حتماً برای اصلاح دیدگاه‌های خود، این کتاب را مکرر در مکرر، مطالعه نمایید. این قواعد، از تصریحات آیات قرآن کریم و روایات معتبر شیعه، جمع‌آوری شده است:
قاعده‌ی ۲۸۹۶ (۲): در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند؛ {کارهای خیری که زندگان به مردگان هدیه می‌کنند، مانند:} نماز، روزه، حج، صدقه، نیکوکاری و دعا به مُردگان می‌رسد.
قاعده‌ی ۲۸۹۷ (۲): در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند؛ نماز خواندن {و سایر کارهای خیری} که به نیابت از مردگان انجام می‌شود، موجب برداشته شدن تنگی از آنان و گشایش در حالشان می‌گردد.
قاعده‌ی ۲۸۹۸ (۲): در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند؛ همان‌طور که زنده‌ها از هدیه گرفتن خوشحال می‌شوند،‌ مردگان نیز از طلب رحمت و استغفار {و کارهای خیری که زندگان برایشان می‌فرستند}، خوشحال می‌گردند.
قاعده‌ی ۲۹۰۰ (۲): در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند؛ هر گاه منهاجی زنده‌ای ‌به نیت منهاجی‌ مُرده‌ای صدقه بدهد، خدای تعالی جبرئیل را امر می‌کند تا هفتاد هزار فرشته که در دست هر یک طَبَقی است را به سوی قبر آن مُرده بفرستد تا {به سبب ثواب آن صدقه} قبرش نورانی گردد و بهره‌های فراوان یابد.
قاعده‌ی ۲۹۰۱ (۲): در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند؛ عمل صالحی که زندگان برای مُردگان می‌فرستند ـ حتی اگر آن مُردگان، ناصبی باشد ـ‌ به حالشان نفع می‌رساند.
قاعده‌ی ۲۹۰۲ (۲): در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند؛ مُردگان می‌فهمند چه کسی برایشان خیرات فرستاده است و اگر از او ناراضی باشند، راضی می‌شوند.
جواب ۳: قطعاً تقوا و طهارت کسی که کار خیر انجام می‌دهد، در نورانی کردن و بارور نمودن آن عمل، نقش اساسی دارد زیرا به تصریح قرآن کریم، خدای تعالی فقط از پرهیزکاران قبول می‌کند؛ ولی اینطور هم نیست که اگر کسی آلوده به برخی گناهان باشد، خیراتش اصلاً به حال اموات، سودی نداشته باشد، بلکه سود دارد، ولی نه به اندازه‌ی خیرات انسان‌های باتقوا.
جواب ۴: در روایات شریفه فرموده‌اند که خدای تعالی، دعایی که از قلب غافل برخیزد را مستجاب نمی‌کند. پس هر کس بدون قصد جدّی و از روی غفلت، برای زنده یا مرده، دعا کند، آن دعا،‌ ارزشی ندارد و به جایی نمی‌رسد. البته در مورد تلاوت قرآن یا صلوات، چنین مطلبی به خاطر ندارم ولی قدر متیقن، اگر تلاوت قرآن و صلوات هم با حضور قلب و با توجه به معانی بلند آن باشد، تأثیر بیشتر و بهتری در گوینده می‌گذارد و لابد، پاداش بالاتری نصیب مرده‌ای که به او هدیه می‌شود،‌ خواهد شد.
جواب ۵: برای این سؤال،‌ جواب‌های مختلفی گفته‌اند، از جمله این که درجات بهشت، تمامی ندارد و حتی فردوس اعلی نیز دارای رتبه‌های بسیاری است و با تلاوت و ذکر و صلوات، رتبه‌ی اولیای الهی، در بهشت بالاتر می‌رود.
همچنین گفته‌اند این اعمال، تحفه‌هایی است که ارادت ما را اثبات می‌کند و فایده‌اش در اصل، برای خودمان است نه آن بزرگواران.
ولی توجه به این مطلب، مأمورٌ به ما نیست. یعنی به ما دستور نداده‌اند کشف کنیم صلوات و تلاوت ما، به چه کیفیتی به حال اولیای الهی، فایده می‌رساند. بلکه از ما خواسته‌اند با توسل به ارواح آن بزرگواران از طریق اهدای اعمال خیر، در نبرد سخت با شیطان و نفس، یاری بطلبیم. پس شایسته است به جای توجه به این که صلوات و تلاوت ما، به چه درد نبی و وصی می‌خورد، به این توجه کنیم که با این گونه هدایای معنوی، قدرت فوق العاده‌ای در جهاد با نفس و شیطان می‌یابیم و می‌توانیم راه صد ساله را یک شبه طی کنیم.
از شما که با دانشجویان عزیز در تماس هستید،‌ می‌خواهم که آن عزیزان را از بحث‌های بی‌ثمر علمی، به سوی اصلاح دیدگاه‌ها و اعمال، بر طبق تصریحات و واضحات قرآن کریم و روایات معتبر عترت طاهره (علیهم‌السلام) سوق دهید تا گوهر عمر را در مباحث علمی بی‌حاصل و حاشیه‌ای، هدر ندهند و قبل از این که وارد زندگی مشترک و کار شوند، پایه و مایه‌ی لازم در اعتقادات و اعمال را به دست آورده باشند. اغلب آنچه در دانشگاه‌ها به جوانان عزیزمان یاد می‌دهند، دانش‌های بی‌فایده است، همان که استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در تعقیبات نمازهایشان می‌فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ» (کنز الفوائد، کراجکی، جلد ۱، صفحه‌ی ۳۸۵)

موفق باشید
حاج فردوسی



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 38
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

تاريخ : 24 مهر 1396 | 17:9 | نویسنده : وحید کیانی |

از گزارش‌هایی که اصحاب منهاج فردوسیان برایم ارسال می‌کنند، چنین معلوم می‌شود که یک حجه الاسلام، خیلی برای حضور گسترده در پیاده‌روی اربعین، تلاش می‌کند و سخنان عجیب و غریبی می‌پراکند، به امید این که یکی به هدف نشیند و بر جمعیت میلیونی اربعین، افزوده گردد. برخی سخنان ایشان، از منظر ثقلین (آیات و روایات) قابل قبول نیست و ادعاهایی اثبات نشده است. در ادامه، به برخی از این فرمایشات (منبع)، همراه با نقد آن، اشاره می‌کنیم:
می‌گوید: هرکسی با یک‌بار تجربه، آثار معنوی پیاده‌روی اربعین را در وجود خود احساس می‌کند.
نقد: دین خدا، برتر از آن است که با تجربیات معنوی، اثبات یا رد شود. حربه‌ی «تجربه‌ی معنوی»، از حربه‌های صوفیه است که در هنگام تهی بودن دست از سند و مدرک، به آن پناه می‌برند.
صوفیه به تجربیات معنوی یعنی همان حس سبکی و رقت قلب، «بهشت نقد» می‌گویند و معتقدند باید اعمال صالح، برای رسیدن به «حال خوب» و «احساس آثار معنوی» باشد؛ در صورتی که این نیت، از نظر شارع مقدس، مخدوش است و کسی که به چنین هدفی عبادت کند، نصیبی در آخرت نخواهد داشت. به عبارت دیگر، گر چه حالات خوش معنوی، از جنس ماده نیست ولی چون در دنیاست، از مصادیق حرث دنیوی می‌باشد. قرآن کریم می‌فرماید: «مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِن نَّصِیبٍ» (سوره‌ی شورا، آیه‌‌ی ۲۰) ترجمه: کسى که کشت آخرت بخواهد براى وى در کشته‏اش مى‏افزاییم و کسى که کشت این دنیا را بخواهد به او از آن مى‏دهیم و[لى] در آخرت او را نصیبى نیست.
می‌گوید: وقتی انسان به عظمت ثواب پیاده رفتن برای زیارت امام حسین(ع) در روایات نگاه می‌کند، به این نتیجه می‌رسد که هیچ عملی پرثواب‌تر از این عمل برای مؤمنین، قرار داده نشده.
نقد: پیاده رفتن، اختصاص به این ایام بسیار شلوغ و خطرناک ندارد. چرا همین عمل پر ثواب را در وقتی انجام ندهیم که جای نماز و جای استراحت و مستراح، فراهم و در دسترس باشد و منجر به چندین گناه و ترک واجب نباشد؟!
می‌گوید: امام «وحدت گسترده» را علامت نصرت قطعی الهی و پیروزی می‌دانست.
نقد: راهپیمایی عظیم اربعین، «وحدت گسترده» نیست بلکه «اجتماع گسترده» است؛ زیرا جماعت انبوهی که از سراسر عراق و کشورهای دیگر، با ملیت‌های گوناگون به آنجا می‌آیند، هدفشان مذهبی است نه سیاسی و منظور امام راحل (ره)، «وحدت گسترده‌»ی سیاسی است که علامت پیروزی است یعنی وقتی که مذهبی و ملی و کمونیسم و فدائیان خلق و مجاهدین و یهودی و مسیحی و زرتشتی و شیعه و سنی و غیره، همه دست در دست هم، خواستار تغییر ساختار حکومت سلطنت به جمهوری شدند، معلوم می‌شود پیروزی، قطعی است. پس ربط دادن مسائل سیاسی به مسائل مذهبی، دور از بصیرت است.
می‌گوید: حرکت خودجوش مردمی در اربعین اسراری دارد.
نقد: هر چیز که در این عالم هست، برای خودش و در حد خودش، اسراری دارد. دانه‌ای که در زمین کاشته می‌شود و قطره‌ی بارانی که بر برگ درختی می‌نشیند، برای خودش و در حد خودش اسراری دارد.
این ادبیات، به زبان بی‌زبانی می‌رساند که گوینده‌اش، از اصحاب سرّ است و رازهایی از پشت پرده‌ی جهان می‌داند که دیگران نمی‌دانند. لازم بود گوینده‌ی محترم، برای اثبات ادعای خود، گوشه‌ای از این اسرار را فاش می‌کرد و بر کلی‌گویی، بسنده نمی‌نمود.
می‌گوید: بی‌تردید این تحول را باید مقدمۀ ظهور دانست.
نقد: بشارت به ظهور و برخی حوادث را مقدمه‌ی ظهور دانستن، چیز جدیدی از ایشان نیست و سالیانی است که با همین حرف‌ها شناخته می‌شود. سخنان شیرین و جذّابی که بخشی از آن در مستند «به سوی ظهور» منعکس گردید و نه تنها هیچ فایده‌ای نداشت، بلکه موجب برخی ناامیدی‌ها و سرخوردگی‌ها شد. چند سالی است که ایشان، با کلماتی نظیر «بی‌تردید» موجب ایجاد «تردید» در برخی از افراد «بی‌تردید» جامعه می‌شود.
می‌گوید: روا نیست محب امام حسین(ع) برای اربعین کم بگذارد.
نقد: چرا روا نیست؟ مگر کم نگذاشتن، فقط به حضور در اجتماع پر خطر و ضرر است؟ اصلاً به چه دلیل شرعی، حضور در اجتماع میلیونی‌ای که از چند سو تهدید می‌شود، رواست؟ به چه دلیل شرعی، باید به قیمت عمل به یک مستحب، چند واجب و مستحب را ترک کرد و به چند حرام، آلوده شد؟!
می‌گوید: اربعین درِ خانۀ تک تک ما را زده.
نقد: این سخنان شاعرانه و احساسی، می‌تواند جوانان کم‌بهره از تحلیل عقلی و شرعی را بفریبد،‌ ولی برای آگاهان به قرآن و سنت و عترت، قابل قبول نیست؛ زیرا قبل از این که اربعین، درِ خانه‌ی تک تک ما را بزند، «حفظ جان» و «مراعات قوانینِ طبقات قبل»، در زده است.
می‌گوید: اربعین مجلس روضه‌ای است که خود امام حسین برگزار کرده.
نقد: باز هم سخنان احساسی و بی‌اساس. یک آیه یا روایت نداریم که اربعین، مجلس روضه‌ای باشد که خود امام حسین (علیه‌السلام) آن را برگزار کرده باشند. پس نسبت دادنِ چنین مطلبی به آن بزرگوار، نارواست و شاید حرام باشد.
می‌گوید: چطور ممکن است روضه‌ای که خودتان می‌گیرید، برای شما اهمیت داشته باشد ولی در اربعین که خودِ اباعبدالله الحسین(ع) در کربلا روضه گرفته است و خواهرش زینب کبری(س) در راه است ـ و اربعین خودش را به کربلا می‌رساند ـ این مجلس بزرگ روضۀ ارباب، برایتان اهمیت نداشته باشد؟! یقیناً باید برای این روضۀ ارباب بیشتر اهمیت قائل شد. ما باید این را یک فرهنگ کنیم و به همدیگر بگوییم.
نقد: باز هم تکرار همان سخنان احساسی و البته بی‌سند و ساختگی. این که خواهرش زینب کبری (سلام الله علیها) در راه است و اربعین، خودش را به کربلا می‌رساند، در هزار و چهارصد سال قبل اتفاق افتاده و نمی‌تواند دلیلی برای حضور در ازدحام عجیب این زمان در کربلا باشد.
می‌گوید: اربعین از یک رفتار مستحبی گذشته و امروز یک وظیفه محسوب می‌شود.
نقد: اگر می‌خواهد بگوید حضور در پیاده‌روی اربعین،‌ امروزه یک واجب شرعی است، دروغ آشکار است و اگر می‌خواهد بگوید یک وظیفه‌ی سیاسی است، چرا سخنش را با مستحب شرعی شروع می‌کند؟! آیا این گونه ورود به بحث، استفاده‌ی ابزاری از دین برای مقاصد سیاسی نیست؟!
می‌گوید: با حضور در اربعین، به اقتدار حسینی در جهان کمک می‌کنیم.
نقد: اولاً: «اقتدار حسینی» یعنی چه؟ و در کجای قرآن و سنت و عترت آمده است؟ شایسته نیست با ساختن مصطلحات جدید و جوان‌پسند، وظیفه‌ی جدید بتراشیم و جامعه را به سویی ببریم که خدا و پیامبر و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) نبرده‌اند.
ثانیاً: مأمور نیستیم به قیمت چندین خطر و ضرر، به «اقتدار حسینی در جهان» کمک کنیم. به عبارت دیگر، اگر بتوانند با کنار هم قرار دادنِ برخی آیات و روایات، چیزی به عنوان «اقتدار حسینی» بسازند، نخواهند توانست دستوری از شارع مقدس بیاورند که ما را موظف کند به چنین چیزی کمک کنیم.
می‌گوید: شرکت در راهپیمایی اربعین وظیفه همۀ مؤمنین است، هرچند اولویت با مردان است.
نقد: اگر منظور از «وظیفه»، واجب شرعی باشد، چنین نیست ولی اگر «وظیفه‌ی سیاسی» است، نقشی در کمال و سعادت ندارد و از بحث ما خارج است.
می‌گوید: پیاده‌روی اربعین، مؤثرتر از هزاران کار فرهنگی است.
نقد: اگر منظور از کار فرهنگی، کارهای نمادینی است که در جامعه می‌بینیم و در حدّ برگزاری مسابقه و اهدای جوایز است، شاید بشود چنین سخنی را بیراه ندانست ولی اگر منظور از کار فرهنگی، آشنا کردن جوانان با دیدگاه‌های درست و اعمال صحیح بر طبق قرآن و سنت و عترت باشد، چنین نیست که پیاده‌روی اربعین، مؤثرتر از هزار کار فرهنگی باشد.
می‌گوید: رسانه‌ها و اصحاب قلم باید احساس وظیفه برای راهپیمایی اربعین را برای مردم جابیاندازند.
نقد: بر طبق چه ملاکی، رسانه‌ها و اصحاب قلم، این احساس را در مردم، جابیاندازند؟ به چه پشتوانه‌ای چنین کاری بکنند؟ به استناد کدام آیه یا روایت یا فتوا، مردم را به معرکه‌ی پر خطر و ضرر ترغیب کنند؟
می‌گوید: اگر با حضور در اربعین می‌توانیم زمینه ظهور امام زمان(عج) را فراهم کنیم چرا از این کار مضایقه داشته باشیم؟
نقد: از قدیم گفته‌اند: «اگر» را کاشتند، «هیچ» سبز شد. معلوم نیست ایشان به استناد چه دلیل روشنی، حضور در پیاده‌روی اربعین را زمینه‌ساز ظهور حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) می‌داند؟ واقعاً از میان علمای اسلام، چه کسی جرأت می‌کند چنین فتوایی بدهد که حضور در راهپیمایی اربعین، زمینه‌ساز ظهور است؟
می‌گوید: به اعتقاد بسیاری از علما، این حرکت میلیونی در اربعین هیچ چیزی جز این نیست که دست الهی باعث این تجمع میلیونی شده و کسی جز خداوند نمی‌تواند بگوید که من در آن نقش داشته‌ام.
نقد: اگر عبارت‌هایی مانند «تظاهرات میلیونی»، «تجمع میلیونی»، «اعتصاب میلیونی» و «تحصن میلیونی» را در اینترنت جستجو کنید، دست الهی را در خیلی جاهایی خواهید دید که چیزی جز کفر و فساد نیست. شایسته است نتیجه‌ی جستجوها را به آن «بسیاری از علما» که ادعا شده هم نشان بدهند تا آگاه شده و دست خدا را بیهوده هزینه نکنند.
می‌گوید: مسلمانان باید نسبت به اربعین احساس وظیفه کنند و کسی که از سر وظیفه به این زیارت مشرف شود، بطور قطع نورانیت بیشتری خواهد داشت.
نقد: بالاخره معلوم نشد که منظور از «احساس وظیفه»، وظیفه‌‌ی شرعی است یا «وظیفه‌ی سیاسی»؟! اگر «وظیفه‌ی شرعی» است، چنین چیزی نداریم و قابل اثبات شرعی نیست و اگر «وظیفه‌ی سیاسی» است، «به طور قطع، نورانیت بیشتری خواهد داشت» در ادبیات سیاسی، جایی ندارد. «سیاست» با «نورانیت» و «معنویت» کاری ندارد و رابطه‌ای بینشان نیست.
می‌گوید: در روایات معتبر نقل شده است که فقرا حداقل سالی یکبار و ثروتمندان حداقل سالی دو بار به زیارت کربلا بروند و میان دو سفر کربلا بیشتر از ۳ سال فاصله نباشد این در حالی است که حج تمتع تنها یک بار بر مسلمانان واجب شده است در حالی که درباره زیارت امام حسین(ع) مطالب فراتر از حج در روایات مطرح شده است.
نقد: این مطالب، در روایات معتبر آمده است ولی زمانش را به اربعین، منحصر نکرده‌اند بلکه در روزهایی مانند عاشورا، عرفه، شب جمعه و غیره نیز سفارش شده است. پس چه دلیلی دارد که انجام این مستحب مؤکد را در همین چند روز شلوغی سرسام‌آور قرار دهیم؟
در پایان عرض می‌کنیم: آیا این گوینده‌ی محترم، فکر نکرده اگر حتی یک نفر بر اثر این سخنان بی‌اساس و احساسی، عازم عراق شده و خون از دماغش بیاید، ایشان باید در پیشگاه الهی، پاسخگو باشد؟! پس چرا …؟!

الحمد لله اولاً و آخراً
حاج فردوسی



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 45
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,

تاريخ : 24 مهر 1396 | 17:8 | نویسنده : وحید کیانی |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.